معرفی اجمالی محصول
کتاب تختخوابت را مرتب کن (چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند)
کتاب تختخوابت را مرتب کن (چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند)
کتاب «تختخوابت را مرتب کن» شامل ده درسی است که نویسندهی آن یعنی ژنرال ویلیام اچ مک ریون (William H. McRaven) در تمرینات نیروهای دریایی یاد گرفته است. او بازنشتهی نیروی دریای آمریکا میباشد، چیزهایی را که یادگرفته در این کتاب به مخاطبان ارائه میدهد. این کتاب به امور کوچکی اشاره میکند که حتی ممکن است ما دربارهی آن فکر نکنیم، اموری که میتوانند زندگی ما را متحول کنند یا حتی دنیا را تغییر دهند. این کتاب به عنوان یکی از پرفروشترین های نیویورک تایمز معرفی شده است.
کار امروز به فردا وا مگذار!
کتاب «تختخوابت را مرتب کن» شامل 10 فصل است، در هر فصل نکاتی ارائه شده که برآمده از تجربهی مک ریون در نیروی دریایی است. هر فصل اصول رفتاری و تربیتیای ارائه میدهد که در نیروی دریای ایالت متحده آمریکا به یگانهای ویژه آموزش داده میشود. این اصول اگر چه اقداماتی کوچک هستند اما می توانند زندگی افراد و جامعه را دگرگون کنند. ویلیام در این کتاب از سختی های زندگی میگوید، سختیهایی که از جنس انسانیت است. سختیهایی که خودش کشیده و به چشم دیده است و توانسته از پسِ آنها افتخار، شجاعت و تجربه کسب کند.
عنوانهای فصلهای این کتاب عبارتند از:
فصل اول؛ کار امروز به فردا وا مگذار.
فصل دوم؛ تو به تنهایی از عهدهاش برنمیآیی.
فصل سوم؛ تنها چیزی که مهمه وسعت قلب شماست.
فصل چهارم؛ زندگی عادلانه نیست به مسیرت ادامه بده!!
و...
برای تغییر جهان اول تختخوابت را مرتب کن.
زندگی برای همه سختیها و مشقتهایی رو میکند، برخی از افراد هستند که با انجام کارهای پیش پا افتاده به نتایجی میرسند که همه تعجب میکنند. هر کار سادهای حتی مرتب کردن تخت خواب، می تواند روز عالیای را برای ما رقم بزند. باید اقداماتی انجام دهیم که ابتدا زندگی خودمان و سپس جهان را تغییر دهیم، حتی از مرتب کردن تخت خواب شروع کنید. اگر میخواهید زندگی و دنیایتان را تغییر دهید و به موفقیتهای مالی و اجتماعی برسید، خواندن این کتاب را به شما توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«جنسیت، پیشینهی مذهبی یا قومی، جهتگیری ذهنی یا جایگاه اجتماعی شما مهم نیست. در این دنیا مشکلات ما مشابه است و درسهایی که برای غلبه بر این مشکلات و حرکت رو به جلو یاد میگیریم تغییر دادن خودمان و دنیای اطرافمان برای همهی ما به شکلی برابر کاربرد دارند.»
در قسمتی دیگر آمده است:
نگاهی به اطراف انداختم. میتوانستم تشویش و نگرانی را در صورت تعدادی از کارآموزها ببینم. مربی به صحبتهایش ادامه داد: «جوری آزمایش میشید که تابهحال هرگز تجربه نکردین.» بعد مکثی کرد و نگاهی به ما «جوجه سربازها» انداخت. لبخندی زد و گفت: «بیشتر شماها این دوره رو تموم نمیکنین. مثل روز برام روشنه. تمام تلاشم رو میکنم تا پدر شماها رو دربیارم.» مربی روی چند کلمهی آخرش تأکید عجیبی داشت. «بدون هیچ رحمی شما رو داغون میکنم. شما رو جلوی همتیمیهاتون خرد میکنم. کاری میکنم ورای محدودیتهاتون حرکت کنین.» سپس خندهای شیطانی روی صورتش ظاهر شد. «درد خواهید کشید. خیلی خیلی خیلی زیاد.»