یادداشتی بر کتاب"انگار خودم نیستم" اثر «یاسمن خلیلی فرد»
داستان کمی مبهم آغاز می شود و خواننده را طالب ادامه دادن و فهمیدن می کند؛ هر بخش کتاب از زبان یکی از شخصیت های داستان تعریف می شود:کامروز، لعیا، کتی، علیرضا، نازنین، مسعود و شانار.در واقع، کتاب هفت راوی دارد؛ دو سه بخش اول را باید خواند تا متوجه شد ماجرا از چه قرار است دستت بیاید که وقتی فاصله بین پاراگراف ها می افتد، یعنی زمان در داستان، تغییر کرده است...اینها ویژگی های خاص کتاب اند.
ماجرای کتاب، داستان شش هم دانشگاهی روزهای دور را بیان می کند سه مرد و سه زنی که الان اواخر دهه 40 یا اوایل دهه 50 زندگی خود هستند.
آنها در این برهه از زندگی خود باید پاسخگوی تصمیماتی باشند که در دهه بیست زندگی شان گرفته اند که مهم ترین آنها ازدواج است و هرکدام ماجرای متفاوت و منحصربه فردی داشته اند.
مطلبی که در ادامه با آن مواجه می شویم این است که هرکدام با نگاه به گذشته خود و برانداز کردن تصمیمی که با قاطعیت در گذشته گرفته است از کرده ی خود دچارنوعی گیجی می شود و نمی داند که واقعا بهترین کار را کرده است یا نه و انگار که دیگر خودشان نیستند از بس که خود را نمی شناسند(وجه تسمیه کتاب) و با آن خودی که تصمیم به این مهمی را در جوانی گرفته است، احساس غریبگی دارند.
«خلیلی فرد» به زیبایی از پس توصیف و بیان افکار، رفتار و خلقیات بیش از 8 شخصیت در این کتاب برآمده است.
ما با دو نسل مواجهیم. تمام این 6 نفر فرزندی هم دارند و جالب اینجاست که نویسنده ظاهرا به ما می فهماند که تاریخ تکرار می شود و نسل بعد هم در سنین جوانی با تصمیم گیری های مهم درگیر می شوند؛ تفاوت دو نسل در قطعیتشان برای تصمیم گیری است که وقتی پا به سن گذاشتند، از دستش داده اند و در واقع احتیاط، جایگزین ریسک کردن هایشان شده است و این همان چیزی است که باعث می شود خود قبلی شان را نشناسند.
«انگار خودم نیستم» یک رمان واقع گرای جمع و جور و بدون هر شاخ و برگ اضافی است زندگی روزمره شهرنشینی عده ای از آدم های باسواد معمولی را توصیف می کند.
از نکات مثبت کتاب این است که نویسنده به خوبی از پس بیان افکار و احساسات مرد و زن و میانسال و جوان برآمده تا حدی که در بعضی بخش ها دوست نداری به این زودی حرف ها و افکار شخصیتی که داستان از زبان او در حال بیان است، تمام شود.
توصیفات مختصر و مفید صحنه ها خیلی به روان بودن داستان کمک کرده وتوصیف آزاردهنده و کش دار نمی بینید.
لذت خواندن رمان ایرانی را از دست ندهید. رمانی که در همین هوای ما نفس می کشد.
نوشته شده توسط ریحانه محسنی
شما هم می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
دیدگاه شما برای ما مهم است.
امتیاز کاربران به : یادداشتی بر کتاب انگار خودم نیستم
منیره :
مشتاق شدم بخونمش
مرسی
مریم تهراانی :
بسيار عالی بود .انگار کل کتاب خلاصه شده بود ..خیلی مشتاق مطالعه این کتاب شد
ورزیده کار. :
از مطالعه مقاله تون لذت بردم .منتظرم زودتر کتاب به دستم برسه تا مطالعه کنم ..
رضوانه :
بسیار عالی دوست دارم زودتر بخونمش😍😍😍
عاطفه تقي زاده :
به نظر من اين كتاب رو هر شخصي بايد بخونه مخصوصا كساييكه قراره ازدواج كنن تصميم هاي آني يهويي از سر جووني باعث چه اتفاقاتي ميشه و بچه هايي كه حاصل طلاق هستن چه مصيبت هايي بايد بكشن و شايد هيچ وقت درك نشن
از نظر من اين كتاب خيلي ساده زندگي در جامعه رو به تصوير كشيده
Faegheh :
کتاب بی نظیری بود. خیلی زیاد. خیلی منو درگیر کرد
منیره :
منم خوندمش
شخصیت های کتاب مثل آدمهای واقعی در ذهنم نقش بستهاند